سپهرسپهر، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

سپهر بزرگمرد کوچک

پیشرفت های آقا سپهر

سپهر گلم ؛ هنوز راه نمیری و هیچ علاقه ای هم نداری که راه بری هر چند من عجله ای ندارم چون می دونم باید بیشتر از الان همه جا دنبالت باشم تا مشکلی برات پیش نیاد. لباسات رو میشناسی و می دونی چه لباسی رو باید چطوری بپوشی. کلاه رو با خشونت میذاری رو سرت ولی موفق نمیشی درست بذاری سرت و اعصابت خرد میشه. جوراب رو به سمت پاهات میبری تا بپوشی اما کفش هات رو اکثراً از پات درمیاری دایره لغاتت هم تشکیل میشه از : - هَد (برق) که همیشه باید کلید برق رو شما بزنی - هَدا (هوا) - آپ (آب) و هر نوع مایع خوراکی و شیر آب که اگه هر جایی ببینی من اسیر میشم - هَم (انواع خوردنی) هر وقت هر چی میخوری رو با بقیه شریک میشی. به ز...
29 فروردين 1393

گذر این روزها

عزیز دل مامان دیشب عروسی عمو سینا دوست خوب بابا جواد بود. به شما خیلی خوش گذشت. همش دست میزدی و می رقصیدی مامان فدات بشه با اینکه خیلی دیر وقت بود و شما هم حسابی خواب داشتی اما صبوری کردی. مامان و بابا از شما متشکرن جونم برات بگه که دوباره بردیمت آرایشگاه و موهات رو اصلاح کردیم. این شد 3 بار با اینکه هنوز هم دوست دارم موهات بلند بشه اما به مرحله ای رسید که نمیشد تحمل کرد. همش شلخته بودی انگار از شیطنتت هر چی بگم کم گفتم. نصف روزت رو ، روی کابینت یا توی کابینت سر میکنی سپهر داری چی کار میکنی ؟ مامان ولم کن ، نمی بینی سرم شلوغه آخه توی هوای خوب بهار هم رفتیم پارک ، اما شما نرسیده خوابیدی 13...
28 فروردين 1393
1