سپهرسپهر، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

سپهر بزرگمرد کوچک

اخلاقیات این روزهای سپهر

عزیزدلم خیلی وقت نمیکنم بیام و برات بنویسم. شیر نخوردنت تو بیداری همچنان ادامه داره. غلت زدنت کامل شده. روی دو زانو قرار میگیری و عقب جلو میکنی و هنوز نمی تونی چهار دست و پا بری. با اینکه وقت زیادیه که لثه هات میخاره و آب دهنت روانه اما خبری از دندون نیست. تا به امروز شما چند بار رفتی کوه ، یه بار رفتی عروسی ، چند بار هم دریا و جنگل رو دیدی. وقتی خیلی ذوق میکنی جیغ میکشی مخصوصا وقتی جلوی آیینه خودت رو میبینی. هنوز هم صبح ها زودتر از من از خواب بیدار میشی. بعضی صداها رو تقلید میکنی. برای کسانی که می شناسیشون ذوق میکنی و لوس بازی در میاری. با روروئکت کل خونه رو میگردی و نیمچه خرابکاری هم میکنی. اسباب بازی های موزیکال رو د...
17 شهريور 1392

روروئک سواری سپهر

گل پسر مامان صبح ها یه نیم ساعتی سوار روروئک میشه تا مامان به کاراش برسه   البته در این شرایط هم ترجیح میدی اسباب بازی هات رو بخوری   مشغول خوردن توپ و تماشای تی وی   اه مامان بذار راحت باشم. همش با دوربین ذاغ سیاه منو چوب میزنی. ...
17 شهريور 1392

دومین آرایشگاه

سپهر زیبای من امروز که 4 ماه و 28 روز از تولدت میگذره شما برای بار دوم رفتی آرایشگاه و یه صفایی به موهات دادی ماشالا موهات خوب رشد میکنن و یه مدتی که به حال خودشون باشن حسابی شلخته میشی پسر خوب من اصلا گریه نکردی و تازه کلی هم خندیدی ایشالا سلمونی دامادیت رو ببینم جیگر گوشه من ...
17 شهريور 1392

شکار لحظه ها

اولین باری که تونستی انگشت پات رو بذاری تو دهنت رو مامان شکار کرد.   رو تختت داشتی با آویز موزیکال بازی میکردی. یهویی که اومدم جلوی در دیدم بله داری پاهات رو میخوری. کلی ذوق کردم. چون از اولی که دنیا اومدی منتظر این لحظه بودم. من عاشق شصت خوردنتم عزیزدلم. ولی یهویی منو دیدی و تعجب کردی. اما من مطمئن بودم این تازه شروعشه و از این روز به بعد شاهد انجام بیشتر این کارت هستم. ...
17 شهريور 1392