پیشرفت های آقا سپهر
سپهر گلم ؛
هنوز راه نمیری و هیچ علاقه ای هم نداری که راه بری
هر چند من عجله ای ندارم چون می دونم باید بیشتر از الان همه جا دنبالت باشم تا مشکلی برات پیش نیاد.
لباسات رو میشناسی و می دونی چه لباسی رو باید چطوری بپوشی.
کلاه رو با خشونت میذاری رو سرت ولی موفق نمیشی درست بذاری سرت و اعصابت خرد میشه.
جوراب رو به سمت پاهات میبری تا بپوشی اما کفش هات رو اکثراً از پات درمیاری
دایره لغاتت هم تشکیل میشه از :
- هَد (برق) که همیشه باید کلید برق رو شما بزنی
- هَدا (هوا)
- آپ (آب) و هر نوع مایع خوراکی و شیر آب که اگه هر جایی ببینی من اسیر میشم
- هَم (انواع خوردنی) هر وقت هر چی میخوری رو با بقیه شریک میشی. به زور میذاری تو دهن طرف و میگی هَم هَم
- آدا (بابا-مامان و هر کسی که میخوای صداش کنی)
- پخو پخو (هر نوع حیوانی خصوصا گربه)
- نه نه نه (به هر چیزی که نباید دست بزنی،انگشت اشاره ات رو تکون میدی و میگی نه نه،بعد میخندی و کار خودت رو میکنی)
- بوووو (هر نوع شعله ای،حالا اجاق گاز یا بخاری و...)
- جیز (انواع ظروف آشپزی نظیر قابلمه و تابه)
- فوت (با دیدن شمع باید فوتش کنی) وقتی میریم مزار پدرجون باید یک نفر یکسره برات شمع روشن کنه و شما فوت کنی
- آله (خاله)
- عمه ، اَمه (چند روزه میگی ولی متوجه نمیشم دقیقاً منظورت چیه)
وقتی برات ظرف میوه آماده میکنم اولین چیزی رو که برمیداری بخوری هویج هست ، بعدش به ترتیب خیار ، کیوی ، سیب و پرتغال
عاشق بیرون رفتن هستی. خیلی هم پسر گلی هستی بیرون از خونه
اما توی خونه آخ آخ یا پشت میز تی وی گیر میکنی و کمک می خوای یا داری خرابکاری میکنی
با همه این سختی ها باز خدا رو به خاطر داشتن تو نور چشمم ، امیدم ، نفسم ، عشقم و همه وجودم شکر میکنم.