ادامه تعطیلات
عزیزدل مامان چهارشنبه وقتی از کوه برگشتیم رفتیم پیرایشگاه و موهای شما رو مرتب کردیم. وای مامانی با اینکه بار چهارم بود می رفتی امـــــــــــــا یک بلوایی راه انداختی که نگو
پنجشنبه عصر بعد از برگشتن از مزار رفتیم شهربازی
به شما خیلی خوش گذشت. با مامان سوار آکروجت شدیم. کلی لذت بردی و سنگ بازی کردی.
جمعه هم ناهار با عمه اینا و عزیز جون رفتیم جنگل و بعدش دریا
امروز آزادت گذاشتم تا هر کار دوست داری بکنی و این باعث شد پسر خوبی باشی و بذاری به همه خوش بگذره.
هر چی خواستی خاک ، شن ، سنگ بازی کردی
و جالب اینجاست که براون رو هم با خودمون بردیم.
اینم از عکسای امروز عشق مامان
تاب سواری و بازی با پارسا عشقت
ژست مادر فرزندی
با چوب افتادی به جون جنگل
خاک بازی
چوب بازی
ماسه بازی دریا
بازم داری براون بیچاره رو اذیت میکنی
با بابایی براون رو بردین دور بزنه و هندوانه هم نوش جان کردی
زیبــــاترین آهـــنگ زندگــــــی مـــن تویـــــــــــــی سپـــــــــــهر مـــــــــن
خــــــدایــا نگـــــهدارش بـــــــــاش