آغاز سومین سال زندگی بزرگمرد کوچک ما
عزیز دل مادر
امسال به خاطر بعضی از اتفاق ها خصوصا مشغول بودن مامان توی بازارچه خیریه ، برات جشن تولد نگرفتیم
مامانی خیلی خیلی ناراحته که نتونست روز تولدت جشنی که لایقش هستی رو برات بگیره و فقط به یه شام سه نفره با بابایی جون اکتفا کردیم
چون مامان همه تدارکات تولد زنبوری شما رو آماده کرده ولی واقعا فرصتی نبود که بتونم کاری انجام بدم
ایشالا توی تعطیلات که مامان هم توی خونه پیش شماست برات جبران میکنم عشق یه دونه من
مامانی ببین چقدر موهات بلند شده بودداشتی دنت میخوردی ، لب و دهنت رو ببین
اینم عکسی که رو شاسی زدم واسه گیفت شب یلدات
زیبای من بخند که دنیای من لبخند توست ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی